... عشق دور

هميشه سكوت خوب نيست گاهی خرد ميشوی زير حرف های نگفته غافلل از اين كه به تو تهمت بی‌جنبه بودن ميزنند...

+نوشته شده در چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:,ساعت11:54توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

بدبياری ماله وقتيه كه بد بی ياری ....

+نوشته شده در سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:,ساعت14:17توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

خدایا!کودکان گلفروش رامی بینی ....پدران خانه فروش را ..{-86-}..مادران کلیه فروش را....دخترکان تن فروش را....محراب های فرش فروش را....انسان های ادم فروش را....دیگر زمینت بوی زندگی

نمی دهد و می خواهم یک اسمان کلنگی بخرم!

+نوشته شده در یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,ساعت18:48توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

پليس راهنمايي و رانندگي{-154-} جلوي يه ماشين رو ميگيره و ميگه:{-188-}
شما برنده 200 هزارتومان جايزه شديد به دليل اينكه كمربند ايمني تون رو بسته بوديد...{-29-}
حالا با اين پول چيكار مي كنيد؟{-98-}
مرده ميگه: گواهينامه ميگيرم....{-86-}
زنش ميگه: نه قربان،‌ شوهرم هر وقت مواد مصرف ميكنه چرت و پرت ميگه....{-151-}
بچه ش ميگه: بابا صد بار نگفتم با ماشين دزدي قاچاق نكنيم؟{-88-}
يهو يه صدا از صندوق عقب مياد ميگه:{-59-}
از مرز رد شديم؟؟؟؟؟؟؟{-65-}

+نوشته شده در یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,ساعت9:4توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

 

مثبت انديشي يعني چي...{-139-}

يعني وقتي يه كبوتر رو سرت خرابكاري كرد....{-68-}
خوشحال باشي از اينكه....{-94-}
گاو ها نميتونن پرواز كنن...{-223-}

+نوشته شده در یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,ساعت9:3توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

یک ايراني در فرانسه مشغول رانندگي در اتوبان بوده... {-64-}
ناگهان متوجه ميشه که خروجي مورد نظرش رو رد کرده…{-260-}
لذا به عادت ديرينه ي ايراني ها...{-75-}
ميزنه رو ترمز و با دنده عقب،شروع ميکنه به برگشتن به عقب!
اما در همين حال با يه ماشين ديگه تصادف ميکنه…{-59-}
پليس مياد {-154-}و اول با راننده ي فرانسوي صحبت ميکنه...
و بعد مياد سراغ ايرانيه و بهش ميگه:{-154-}
“ما بايد اين آقا رو بازداشت کنيم...{-100-}
ايشون اونقدر مسته که فکر ميکنه شما داشتي دنده عقب ميرفتي!{-143-}

+نوشته شده در یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,ساعت9:2توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

هو الرازق

 

+نوشته شده در شنبه 12 اسفند 1391برچسب:,ساعت18:42توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

وقتی پراید 20 میلیون میشه این میشه دیگه.......

+نوشته شده در شنبه 12 اسفند 1391برچسب:,ساعت18:35توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و بر می‌گشت. با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد. بعد از ظهر که شد، ‌هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت.
مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیل بدنبال دخترش برود. با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد.
اواسط راه، ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده میشد ، او می‌ایستاد ، به آسمان نگاه می‌کرد و لبخند می زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار می‌شد.
زمانیکه مادر اتومبیل خود را به کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید: چکار می‌کنی؟ چرا همینطور بین راه می ایستی؟
دخترک پاسخ داد: من سعی می‌کنم صورتم قشنگ بنظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس می‌گیرد!
باشد که خداوند همواره حامی شما بوده و هنگام رویار


321011_249085615222413_238652545_n.jpg

+نوشته شده در شنبه 12 اسفند 1391برچسب:,ساعت18:30توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

+نوشته شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:,ساعت15:20توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

+نوشته شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:,ساعت15:2توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

 

موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش دید !
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد .
همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد !
ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید !
… … از مرغ برایش سوپ درست کردند !
گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند !
گاو را برای مراسم ترحیم کشتند .
و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر میکرد

+نوشته شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:,ساعت14:58توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

keeping promises is a sign of nobility

وفای به عهد نشانه ی مردانگی است

the noblest man is he who pays no attention

to the worled no matter who holds it

والاترین مردم کسی است که به دنیا

در دست هر کس باشد بی اعتنا بماند.

+نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت20:1توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

+نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت19:46توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

yesterday is past it is history

دیروز گذشته است،دیگر باز نمی گردد.

tomorrow is future it is a mystery

فردا آینده است، رازی بیش نیست.

today is present it is a gift

امروز حال است،هدیه ای است گرانبها

 

+نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,ساعت19:20توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

سخته درسم

رسیده وقت رفتن

به سر امتحانی که میدونم تهش ردم

حس می کردم حرفای استاد با خراشه اونجا بود که فهمیدم این قصه اولاشه

وقت امتحانو ریدنه به برگمه،و خودت میدونی که ریدم الکی جو نده.

حرفای خانوادمم که نمک زخممه و تنها دلخوشیم به ترم های بعدمه

باز منمو حسرت یه نمره ی بیست که استاد بنویسه،گوشه ی لیست

میدونی چند بار افتادم برای یه درس بگذریم دیگه بیست گرفتنشم برام مهم نیست.

تو که میدونستی دا..........نشجوی ترم آخرتم بگو با من دیگه چرا دٍ اخه نوکرتم

یاس جان مرا ببخش.

به عشق یاس نظر بده

+نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:,ساعت22:32توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

این که نامش زندگیست ...............


ما را کشت !

+نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:,ساعت22:8توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

بد ترين چيز اين نيست كه به خاطر عشقت غروره تو زيره پا بزاري بد ترين چيز اينه كه يه خاطر غرورت عشقت رو از دست بديHeart

+نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:,ساعت22:6توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

در زندگی سعی کن همیشه ماه را دنبال کنی
برای این که حتی اگر راهت را گم کردی
سر از ستاره ها در بیاری

+نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:,ساعت21:58توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

 

+نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:,ساعت13:5توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |

خاطره یعنی یک سکوت غیر منتظره میان خنده هایی بلند

+نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:,ساعت12:53توسط €ÆMÌN TőŐFǺN€ | |